دقیقه نود ورق برگشت
قرار بود فردا صبح آتیش کنم و بزنم به جاده و خلاصه این هفته آخریو مرخصی بگیرم تا 6 فروردین و بعدش برگردم سر کار. تا ظهرم برنامه همین بودا، کارا رو کرده بوده، دیگه تو مود رفتن بودم (این مود رفتنو فقط اینا که خوابگاهی بودن یا دور از خونه زندگی کردن میفهمن چه جوریه!) تا 12 ظهر که یه دفعه ورق برگشت و مجبور شدم تا هفته دیگه بمونم. هم ضد حال خوردم هم خوب بود. ضدحالش این بود که این هفتهه خیلی ستمه!!!!
خوبیش اینه که تا 13 کنار خانواده هستیم. البته باز یه ضدحال دیگه داره این که من 13هم صبح باید بزنم به جاده و برگردم اهواز و علی القاعده 13 بدر کنار خانواده نیستم. ولی خب تو جاده خودش تفریحه. ولی خب تنهایی 13 بدر حال نمیده :|
خلاصه برنامه انگار جوریه که من این هفته شب جمعه شب شعر برگزار کنم!!