ساحل افکار

بایگانی

۱۵ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

ساعت یک و چهل و پنج دقیقه است. عین بچه ها دارم چوب شور! میخورم و نهار هنوز درست نکردم. صبح ساعت 7:15 که دوستم از خواب بیدار شد تا بره پیش نامزدش در رو محکم کوبوند به هم و من بیدار شدم و تا ساعت 10:30 هی خودمو به خواب میزدم. بلاخره بلند شدم و نون و پنیر و گردو و زیتون خوردم. هنوز خستگی اسباب کشی تو تنم جا خوش کرده بود(آخه سه روزه درگیر اسباب کشی و بشور بساب خونه هستم). رفتم آشپز خونه و یه نگاهی به گاز انداختم. بعد از اون شستشوی حسابی دیروز چند تا شعله اش روشن نمیشد و دیگه جرقه زنش کار نمیکرد. پیچ گوشتی رو برداشتم و بازش کردم و درستش کردم. همیشه از تعمیر کردن یه چیز خراب خوشحال میشم! حس خوبی به آدم دست میده. بعد رفتم و یه فویل آلومینیم گرفتم و روی گاز پهن کردم . اینم به این دلیله که حال گاز پاک کردن ندارم. پهن میکنی کثیف که شد جمعش میکنی و میندازیش دور! به همین راحتی. حالا هم اومدن نشستم پای نت ولی اوضاع اصلا جالب نیست!کسی آپ نکرده و سریالامم ته کشیده و چیزی برای نگاه کردن ندارم.الان منم و یه خونه خالی درحالی که حوصله ام مثل شیری که توی قابلمه میجوشه و سر میره شده.واسه همین برای اولین بار روزانه نویسی میکنم!! آره جون خودم جا داره که الان بگم قاصد روزهای ابری، داروگ، کی میرسد باران؟؟ خدایا این درسته؟نه جون من؟اینجوری باید باشه؟یه اشاره کردی کل برنامه های ما رو ترکوندی رفت راستی اگه کسی سایت(نه وبلاگ) خوبی سراغ داره معرفی کنه ممنون میشم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۲ ، ۱۰:۲۹
مستر نیمــا