ساحل افکار

بایگانی

۳۰ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

یه رییسی داریم هی به من کار میده، هی کار میون کار، و من هی انجام میدم و دیگه به واقع نمیتونم بیشتر انجام بدم، بعد باز امروز میگه خب فلان کارم بکن، یه نگاه عاقل اندر سفیه بهش کردم و تو دلم خواستم بهش بگم خب احممممققققق منم آدمم تراکتور که نیستم! وقت ندارم نمیتونم، بعد دوست داشتم همونجا سررسیدو بلند میکردم تو هوا به قدری که دستای در راستای بدنم قرار بگیره و با شتاب حداکثری همیچین میزدم تو سرش که گوشه سررسیدم پاره بشه

از اونجایی که کارم زیاد میشه منم مجبورم بدم به زیر دستیا انجام بدن یه روزم احتمال داره همین بلا سر خودم بیاد واسه همین صرف نظر کردم و گفتم دیگه واقعا وقت نمیکنم اینکارو انجام بدم، هنوز کار قبلیا مونده

البته اینم بگم که رییس بودن ایشونم در انجام ندادن اون فعل موثر بود ولی خب میتونم که واسه خودم صحنه سازیش کنم و لذتشو ببرم

۸ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۴۲
مستر نیمــا