ساحل افکار

بایگانی

۲۶ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

امروز تازه فهمیدم بچه داشتن هم خیلی سخته! مخصوصا اگه یه بچه تخص و شیطون باشه که دیگه خدا باید به آدم صبر بده. ما کلا خانوادمون اینجوری بزرگ شدن که بچه های مودب و ساکتی بودیم. الان خواهر زاده هامم همینجورین چون خب بیشتر وقتشون خونه ما هستن. شیطنت و بازی میکنن ولی خراب کاری نه. بهشون بگی فلان کارو نکن خوب نیست و اینا گوش میدن. یادم میاد یه روز دختر عمه هام اومده بودن خونمون و با ریحان بازی میکردن. یک دو دقیقه یکیشون غیب شد و رفتم دنبالش دیدم تو اتاق لاک خواهرمو برداشته و در و دیوار و کمدو نقاشی کرده. کلی حرصم گرفته بود. حالا بچه هم هست خب چی بگه آدم. امروزم طبق معمول ویتا بیرون بود و واسه خودش میچرخید و بازی میکرد. یه دفعه نگاه کردم پایین دیدم پوست سیم شارژر موبایلمو با نوکش کنده و سیمشم نزدیکه قطع بشه. عصبانی شدم گرفتمش یه جوری محکم پرتش کردم تو قفسش. همیشه سراغ سیم ها که میره یه داد سرش میزنم و میگم نه میره کنار.الانم تو قفس قهر کرده روشو برگردونده اونطرف برخلاف همیشه که منو نبینه:)))) امروز داشتم یه وبلاگیو میخوندم و حواسم بهش نبود و این حادثه پیش اومد. خب آدم که نیست!! بعد این قضیه فکرمو مشغول کرد که بچه داشتنم واقعا سخته ها!! مخصوصا بچه های نق نقو و این حرفا ( در همین اثنا دلم واسه محمد حسین قیلی ویلی میره و بسی تنگ شده یکم که یکم واسم بخنده). واسه همین همیشه میگم بچه خوبه ولی واسه همسایه:))))) دیگه دردسرش واسه آدم نیست

حس میکنم آدم کم حوصله ای شدم. نمیدونم چطور آدم باید صبور و پرحوصله و خوش اخلاق باشه!!!

۲۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۴ ، ۱۵:۴۵
مستر نیمــا