سوالا رو یکی یکی میخوندم، خیلی بلد نبودم، هی یکمی مینوشتم میرفتم سوال بعد، همه برگه ها رو داده بودن و من نصف شوالا رو هنوز ننوشته بودم، یکی از بچه ها اومد پیشم، با عجله هی میپرسیدم این چی میشه ، این یکی چی میشه اونم برام میگفت، یه لحظه سرمو بلند کردم دیدم همه رفتن، معلمم برگه همه رو گرفته رفته، وای چه حس بدی داشتم، من که همیشه شاگرد اول بودم چرا هیچی بلد نیستم الان؟یه دفعه از خواب بیدار شدم، موبایلمو نگاه کردم، آخی من امتحان ندارم :دی!!!
یعنی این خوابا از کابوس بدترنا :))