ساحل افکار

بایگانی

۹ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

1.داشتم با خودم فکر میکدرم خیلی وقته پست نزدم! نه این که نخوامااا. نه انگار پستم نمیومد.یعنی همین حرف زدن عادی هم نبود ولی خب هر کسی بنا به شرایطش ممکنه گاهی حسش رو نداشته باشه. خب الان که در تدارک رفتنم پست نوشتنم گرفته! شاید چون وقت کم دارم. شاید بخاطر سادیسم باشه ولی خب مزه میده. بعد هم اینکه من هر بار مختصر میرم. بعد این دفعه اینقدر وسیله و لباس با خودم دارم میبرم حس میکنم میخوام یه ماه بمونم. 

یه مدت محمد حسینو ندیدم خیلی دلم واسش تنگ شده. پشت تلفن بال بال میزنه :دی


2. خب حجم کاریم تو اداره خیلی زیاد شده و کلی کار ریخته رو سرم. همه رو هم هندل میکنم ولی بعضی وقت ها دوس دارم یه دونه کف گرگی بزنم تو صورت رییس محترم و بعدش یه لبخند قشنگ که با کشیدگی چشم همراهه بهش بزنم و بگم " حس خوبیههههه ببینی یه نفر..." :)))) خب چند وقته یه چند تا کار گنده دهن پر کن انجام دادم ولی اینقدر حجم کاری زیاده که هنوز وقت نشده گزارششون کنم. یعنی بقیه کارا که ارجنتن اولیت دارن. بعد منتظر خروجی کار هستم که کارم یه جورایی محکم باشه بعد سر وقت گزارش منتشر کنم. اومده میگه با مدیریت بالا صحبت کردیم راجع به فلان کار (یکی نیست بگه بیخود کردی که بی موقع گفتی بذار نتیجه نهایی بیاد بعد برو باهاش پز بده جلو کله گنده ها) باید گزارششو منتشر کنی بعد تازه اومده میگه حالا که مجردی اینجوریه متاهل بشی چی میشی. اینجاش دیگه خداییش ضربه کف گرگی جواب نمیده. فقط با زانو :))))

خب یکی نیست بگه تایم کاریمون که مجردی متاهلی نداره. بعد دارم مثل تراکتور (شباهنگ تو تراختور بخون) کار میکنم توقعتون رفته بالا. تقصیر خودمه. دیگه بهش گفتم تو برنامه هست :| 

هیچی دیگه. کف گرگی و ضربه با زانو که قسمت نشد ولی کاش میومد اقلا یه چک رفت و برگشتی بهش میزدم که یکم دلم خنک شه

۱۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۱۹
مستر نیمــا