روزی یکی از مریدان نزد شیخ آمد و ....
رمز (تعداد نقطه های اسم وبلاگ!!!)
روزی یکی از مریدان نزد شیخ آمد و پرسید: یا شیخ آیا بین ما و مردم دیگر کشورها تفاوتی هست و آیا ما از آنان برتریم؟
شیخ خنده ای تلخ بر لبش بنشست و گفت که شما جزو کم عقل ترین و کم حافظه ترین و بی جربزه ترین ملت ها هستید و شایسته است هر چه بر سر شما آید
عرب را که به جاهلیت خوانند چون مرغ گران بشد نخریدند تا ارزان بشد اما شما هر چه گران میشود بیشتر میخرید، و بیشتر به گرانیش می افزاید ،حال خود بسنجید میزان جاهلیتتان را
و دگر اینکه حافظه شما با حافظه پشه ای قابل قیاس است زیرا حرف هیچ مسئولی را به خاطر نمیسپارید و در جربزه داشتن به سیب زمینی میمانید که هیچ کس را بازخواست نمینمایید و هر چه به سرتان آید آه بر نمی آورید و هیچ امیدی به هدایت شدن شما نیست
شیخ این را بگفت و از دست مریدان نعره ها بزد و جامه درید و به بیابان شد!!