ساحل افکار

بایگانی

شیخ..

دوشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۱، ۰۲:۵۳ ب.ظ
روزی یاران به دنبال شیخ تمام کوی و بیابان را بگشتند و شیخ را همی نشانی پیدا نکردند. از رهگذری سوال پرسیدند که آیا شیخ را ندیده اید؟  جواب آمد: شیخ دوشبانه روز به صف خرید مرغ بود و چون نوبت به او رسید کارت ملی همراه نداشت!!! چون برای بار دوم مراجعت نمود مرغی نمانده بود و شیخ مستأصل گشت. سپس شیخ قیمت مرغ ازاد را پرسید و اندکی به فکر فرو رفت.  سپس دیدم که شیخ به آسمان نظاره میکرد و چون کلاغی را دید به درختی شد و شاخه ای چید و با کش تنبانش کمانی ساخت و در پی کلاغ شد و دیگر او را ندیدم.. یاران چون این بشنیدند نعره ها زدند و جامه ها دریدند و همه به صف خردید مرغ شدند! پ.ن: خارج مردم میرن تو صف که آیفون و آی پد، اینجا تو ایرانم صف آی مرغ به راهه!! فاصله از کجا تا کجا!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۴/۲۶
مستر نیمــا
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">