لاولی دی

امروز فهمیدم منو گذاشتن ناظر یه پروژه و خودمم نمیدونسسم. بعد نامشو که دیدم آنچنان عروسی یه جای ما بر پا شد که نگو. بعد از ظهر تا الان من نیشم بازه و قادر نیستم ببندمش! در این حد آخه جالبیش اینه که سرپرست من با 10 سال سابقه یه بادی به گلو انداخت و گفت خودشو واسه ناظر پیشنهاد دادن و منم تو دلم گفتم خوش به حالش. حالا نامه اومده من ناظر شدم و اون نشده. تازه صداشو در نیوردم که نفهمه چون میدونم میترکه بفهمه :)))) دلم نیومد روز به این خوبی رو با غر غرای اون خراب کنم فک کنم جوون تری فردی هستم که اینجا که من کار میکنم تا به حال ناظر شده یووووووووووووو  هههههوووووووووووو هر چند باید دوبله کار کنم ولی خوب واسه من قدم بزرگیه و اگه بتونم خوب خودمو نشون بدم پیشرفت خوبی خواهم داشت. آقا یکی بیاد کمک این نیش من بسته نمیشه از خوشحالی تنکس گاد. لاو یو سووووووووووووو ماچ تازه میخوام به دوستامم نگم چون بفهمن حسودی میکنن. حالا یکم زمان بگذره بعدا میگم. دیگه گفتم ایجا بگم یکم تخلیه شم  پ.ن: اسم وبلاگمو قراره عوض کنم به زودی. فک میکنین اسم جدید چیه؟؟ :دی