با شعر
آمدم تا به نفســـهای تو عادت بکنم
هر نفس گرم تر از قبل صدایت بکنم
آمدم آیــه شوی واژه به واژه تا من
از همه غیر تـــو اعلام برائت بکنم
بی تـو دلگیـــر ترین ثانیه ها سهم من است
حقم این نیست که با گریه رقابت بکنم
کارم این است که سرگرم خیالت شَوَم و
به هر آن کس که تو را دید حسادت بکنم
" بی تو من شـــعر ندارم بنویسم " ٬ باید
همه ی ثانیه ها ذکر مصیبت بکنم
منتظر باشم و یک هفته به پایان برسد
گلـــه از تلخی و بی رحمی ساعت بکنم
جمعــه یعنی دلم از غصـّه بگیرد اما
به همین بودنت از دور....قناعت بکنم
این شعر مناسب حال الانور و این پستش بود