با شعر
عشق کفاره ی یک لحظه نگاه است فقط
مثل افتادن از چاله به چاه است فقط !
بار فریاد و فغانش به دلت می افتد
اوج ظاهر شدنش در دو سه آه است فقط
اولش چشم به در دوختن و زل زدن است
آخرش خیره شدن های به ماه است فقط
مثل آن اسب سفیدی است که بعد از رفتن
انچه جا مانده از ان رد سیاه است فقط
عشق با پیچ و خمش خوب به من فهمانده
"دوستت دارم" آذوقه ی راه است فقط
عشق فهمانده که یک کوه اگر عاشق شد
متلاشی شدنش با پر و کاه است فقط