ساحل افکار

بایگانی

علی

چهارشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۵۴ ق.ظ

دیگر علی ز بستر خود پا نمی شود

                                                      زخم سر شکسته مداوا نمی شود

دربی که تا کنون به کسی"نه"نگفته بود

                                                      این چند روز روی کسی وا نمی شود

دیگر طبیب زحمت بیخود مکش برو

                                                      درد علی که بهتر از این ها نمی شود

از بس که تب نموده و رنگش پریده است

                                                      زردی دستمال هویدا نمی شود

رخسار زرد و ریش سفید و حنای سرخ

                                                      آخر چنین خضاب که زیبا نمی شود

زینب! به کاسه های پر از شیر دل نبند

                                                      این چیزها برای تو بابا نمی شود

حرفی بزن علی، به حسینت نگاه کن

                                                      دارد ز غصه های تو دیوانه می شود

حال تو را فقط حسنت درک می کند

                                                      دردی حریف ماتم زهرا نمی شود

سی سال پیش، جان علی را گرفته اند

                                                      خنجر که مَرد کشتن مولا نمی شود

قبری در آسمان بکنید ای فرشتگان

                                                      ماه شکسته روی زمین جا نمی شود

اللّهُم العن قَتَلَةَ امیرالمؤمنین

موافقین ۸ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۱۷
مستر نیمــا

یک جرعه غزل

مستر نیمــا . ۱۷ تیر ۹۴ , ۱۰:۳۸
من فدای تو وُ آن زخم سرت آقا جان
تیغ کینه است زده بال و پرت آقا جان

ای شفا خانه ی عـرفـان حـرم زیبایت
مــا وُ خــاک حــرم مـحـتـرمـت آقا جان

شب قدر استُ به قدری که تو داری سوگند
کـرمـی کـن به گدای حرمت آقا جان

نه دل عالمیان سوخت ز مظلومی تو
پَرِ جبریل شکست از اَلَمت آقا جان

مــنِ آلــوده کـجـا وُ شـرف نوکریت
با که گویم کمِ ما وُ کرمت آقا جان

شایسته ترین مرد خدا بود علی

در شأن نزول هل اتی بود علی

هرگز به علی خدا نمی باید گفت

لیک آینه ی خدا نما بود علی

مستر نیمــا . ۱۷ تیر ۹۴ , ۱۲:۳۲
من فدای تو وُ آن زخم سرت آقا جان

تیغ کینه است زده بال و پرت آقا جان

ای شفا خانه ی عـرفـان حـرم زیبایت

مــا وُ خــاک حــرم مـحـتـرمـت آقا جان

شب قدر استُ به قدری که تو داری سوگند

کـرمـی کـن به گدای حرمت آقا جان

نه دل عالمیان سوخت ز مظلومی تو

پَرِ جبریل شکست از اَلَمت آقا جان

مــنِ آلــوده کـجـا وُ شـرف نوکریت

با که گویم کمِ ما وُ کرمت آقا جان
مستر نیمــا . ۱۷ تیر ۹۴ , ۱۲:۳۷
شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود
فریاد بی‌صدا، غم دل بود و آه بود
دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او
صبح سفید هم‌چو دل شب سیاه بود
دانی چرا جبین علی را شکافتند؟
زیرا به چشم کوفه عدالت گناه بود
خونش نصیب دامن محراب کوفه شد
آن رهبری که کعبه بر او زادگاه بود
یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید
اشک شبش به غربت روزش گواه بود
دستش برای مردم دنیا نمک نداشت
عدلش به چشم بی‌نگهان اشتباه بود
هم‌صحبتی نداشت که در نیمه‌های شب
حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود
مولا پس از شهادت زهرا غریب شد
زهرا نه یار او که بر او یک سپاه بود
وقتی که از محاسن او می‌چکید خون
عباس را به صورت بابا نگاه بود
«میثم!» هزار حیف که پوشیده شد ز خون
رویـی کـه بهـر گمشـدگان شمـع راه بود
استاد سازگار
بزرگترین مرد تاریخ جهان علی


یک عمر تماشای دری خون آلود
یادآوری حادثه ای سرخ و کبود

کم کم به علی بال پریدن میداد
ای تیغ! نیازی به حضور تو نبود


❀◕ ‿ ◕❀ zizigolu ۱۷ تیر ۹۴ , ۱۵:۰۷
 از چه مهمان محاسنْ پیرِ من، بابای من
هر کجا که حرف هجران است با من می زنی
یا مگو چیزی و یا گیسو پریشان می کنم
بعد عمری آمدی و حرف رفتن می زنی


بعد عمری من فقط یک بار بر تو رو زدم
کم بگو، دست از سرم بردار زینب جان برو
می روی، باشد برو در خانه ی من هم نمان
خب به جای رفتن مسجد به نخلستان برو


حیف جای مادرم خالی است ور نه ای پدر!
شک ندارم راه مسجد رفتنت را می گرفت
چادرش را بر کمر می بست و بین کوچه ها
پا برهنه می دوید و دامنت را می گرفت


حیف جای مادرم خالی است ور نه ای پدر!
گیسویش را بر زمین می ریخت پیش پای تو
ناله از دل می کشید و باز مثل پشت در
استخوانش را سپر می کرد امشب جای تو


مادرم زهراست من هم دختر این مادرم
گر دهی اذنم فدایت دست و پهلو می کنم
حرمت گیسوی من مانند موی او بود
کوفه را من زیر و رو با نام گیسو می کنم

 

نذر کردی گوئیا رویت ببینم لاله گون
رحم کن بر دخترت، امشب بیا مسجد نرو
هست در یادم هنوز آن صورت سرخ و کبود
ای قتیلت مادر زینب بیا مسجد نرو

 

ای غریب کوچه ها، ای حیدر بی فاطمه!
مادرم زهرا برای تو همیشه کوه بود
در بین کوچه، بین چهل نفر آن روز هم
مادرم از پا نمی افتاد اگر قنفذ نبود

❀◕ ‿ ◕❀ zizigolu ۱۷ تیر ۹۴ , ۱۵:۱۰
 دور شمع پیکرت، گردیده ام خاکسترت
ای به قربان تو و این رنگ زرد پیکرت

از نفس های بلندت میل رفتن می چکد
حق بده امشب بمیرم در کنار بسترت

تا نگیرد خون تازه گوشه ی تابوت را
مهلتی تا که ببندم دستمالی بر سرت

حیف شد، از آن همه دلواپسی کودکان
کاسه های شیر مانده روی دست دخترت

کاش می مردم نمی دیدم به خاک افتاده است
هیبت طوفانی دُلدل سوار خیبرت

خلوت شب های سوت و کور نخلستان شکست
با صدای وا علی و وای حیدر حیدرت

شهر کوفه تا نگیرد انتقام بدر را
دست خود را بر نمی دارد پدر جان از سرت

با شمایی که امیر کوفه اید این گونه کرد
الامان از کاروان دختر بی معجرت

می روی اما برای صد هزاران سال بعد
میل احسان می نماید غیرت انگشترت

❀◕ ‿ ◕❀ zizigolu ۱۷ تیر ۹۴ , ۱۵:۱۴
حالا که نیست مادر من هست دخترت
حتی حسین هم به فدای تو و سرت

از مسجد مدینه که خیری ندیده ای
یادت که هست کوچه و پهلوی یاورت

دل شوره ام شبیه هراس مدینه است
رنگ کبود پر شده در دیده ی ترت

آیا زمان رفتن تو سوی مادر است؟
خیلی به یاد فاطمه ای روز آخرت

من قصد کرده ام که اگر رفتنی شدی
گیسوی خویش پهن کنم در برابرت

چه ضربه ای زدند که ای کاش می زدند
آن ضربه را به جای تو بر فرق دخترت

چه ضربه ای زدند که ابرو شکاف خورد
چه ضربه ای زدند که افتاد پیکرت

خون از بدن کنار زدن عادت من است
آن روز خون سینه و حالا سحر سرت

دیروز توی بیان وبلاگ زدم با عنوان مرا با دلت بخوان

وبلاگ خودم توی سایت بلاگفا همین عنوان بود مرا با دلت بخوان

بلاگفا وبلاگمو توی سایتش خذف کرد

به همین سادگی !
هر چند اکثر پستا حذف بودن ولی هموناهم خاطرات روزمرگیام بود 
تا سحر بودش ها ولی الان دیگه نیست!!!

منم عصبانی شدم توی بیانم حذف کردم به طور کامل فردا ساعت3:40حذف میشه 

وبلاگ هایی که عمرشون کمار از دو سال بوده همه حذف میشن یا شدن

واسه من از سال 92خرداد ماه بود 

توی قسمت راهنمای بیان خوندم که بلاگفا همچین کاری رو انجام میداد
ولی این وبلاگم که خیلی وقته دیگه درشو بستم هنوز هست!!!
التماس دعا دارم

بی ذکر علی صومعه و دیری نیست

کس را پـی درک ذات  او سیری نیست

گویند که از غـیر علـی چشـم بپوش

هـر جـا نگـرم علـی بـود غیـری نیـست


+شاعر: لاادری

اون آقایی که شبا رد می شد از کوچه ما کیسه به دوش کو

رد پای پرخراش بی خروش کو

اون آقای خرقه پوش کو

کجاس اون آقا که پینه های دستاش مرحم دلای ما بود

نفس سبز نگاهش همیشه حلال مشکلای ما بود

میشه یک بار دیگه سر بزنه به خونه ما

بگیره نشونی از غربت بی نشونه ما

موهای آقا سفیده جووناکیسه رو از آقا بگیرین

قامت آقا خمیده جوونا کیسه رو از آقا بگیرین

جوونا آقا بشین زنده کنین رسم جوونمردی رو امشب

یتیما منتظرن زنده کنین شیوه شبگردی رو امشب

یتیما پشت درای خونشون منتظر آقا نشستن

گوش به زنگ تق تق یه جفت صدای پا نشستن

موهای آقا سفیده جووناکیسه رو از آقا بگیرین

قامت آقا خمیده جوونا کیسه رو از آقا بگیرین

حیدر کرار نیم خانه نشینم ولی

جان به فدای جگر سوخته ات یا علی

دستای پینه بسته علی به همراه منه

خونه نشینی علی آتیش به جونم می زنه

تو کوله بار شعر من اسم قشنگ علیه

قافیه ی تنگ دلم از دل تنگ علیه

تو کوچه های غربتم نشونی از مولا میدن

اهل محل سلامم رو جواب سربالا میدن

به من میگن علی کیه

علی امام عاشقاس

به من میگن علی چیه

داغ دل شقایقاس

توی نجف یه خونه بود که دیواراش کاهگلی بود

اسم صاحب اون خونه مولای مردا علی بود

نصف شبا بلند میشد

یه کیسه داش که ورمیداش

خرما و نون و خوردنی هرچی که داش تو اون میذاش

راهی کوچه ها می شد تا یتیما رو سیرکنه

تا سفره خالیشون رو پر از نون و پنیر کنه

شب تاسحر پرسه میزد پس کوچه های کوفه رو

تا پر بارون بکنه باغای بی شکوفه رو

عبادت علی مگه میتونه غیر از این باشه

باید مثل علی بشه هر کی که اهل دین باشه

بعد علی کی میتونه محرم راز من بشه

درد دلم رو گوش کنه تا چاره ساز من بشه

فردا اگه مهدی بیاد دردا رو درمون می کنه

آسمون شهرمون رو ستاره بارون میکنه

چشمات رو وا کن آقاجون بالهای خستمو ببین

منو نگا کن آقاجون دل شکسته مو ببین

دلت میاد کبوترات توحرمت پر نزنن

به سایه بون دستای مهربونت سر نزنن



+مرحوم آقاسی

على امشب چرا بهر عبادت بر نمى‏خیزد؟
چرا شیر خدا از بهر طاعت ‏بر نمىخیزد؟
خداجوئى که از یاد خدا یکدم نشد غافل
چه رو داده که از بهر عبادت بر نمى‏خیزد
از آن ضربت که بر فرق على زد زاده ملجم
یقین دارم که از جا، تا قیامت ‏بر نمى‏خیزد
به محراب دعا در خون شناور گشته شیر حق
دگر بهر دعا آن ابر رحمت‏ بر نمى‏خیزد
ز کینه ابن ملجم آتشى افروخت در عالم
که زین آتش بجز دود ندامت ‏بر نمى‏خیزد
طبیب آن زخم سر را دید و گفتا با غم و حسرت
على دیگر از این بستر سلامت‏ بر نمى‏خیزد
نهد سر هر کسى بر آستان مرتضى
ازاین درگاه تا روز قیامت‏ بر نمى‏خیزد



+سید محمد خسرو نژاد(خسرو)
ناله کن اى دل به عزاى على
گریه کن اى دیده براى على
کعبه ز کف داده چو مولود خویش
گشته سیه پوش عزاى على
عمر على عمره مقبوله بود
هر قدمش سعى و صفاى على
دیده زمزم که پر از اشگ شد
یاد کند، زمزمه‏هاى على
تیغ شهادت سر او را شکافت
کوفه بود، کوه مناى على
عالم امکان شده پر غلغله
چون شده خاموش صداى على
نیست هم آغوش صبا بعد از این
پیک ظفربخش لواى على
منبر و محراب کشد انتظار
تا که زند بوسه به پاى على
ماه دگر در دل شب نشنود
صوت مناجات و دعاى على
آه که محروم شد امشب دگر
چشم یتمیان ز لقاى على
مانده تهى سفره بیچارگان
منتظر نان و غذاى على
واى امیر دو سرا کشته شد
خانه غم گشته،سراى على
پیش حسین و حسن و زینبین
خون چکد از فرق هماى على
خواهم اگر ملک دو عالم حسان
از دل و جان باش گداى على



+شاعر: حسان

علی مولای مظلومان عالم
بگو از نارفیقان چون بنالم

از آن شامی که سر در چاه کردی
مرا از درد خویش آگاه کردی

طنین ناله در افلاک افتاد
تمام آسمان بر خاک افتاد

پر و بال تو ((زهرا)) را شکستند
تو را با ریسمان فتنه بستند

کدامین شب از آن شب تیره تر بود
که زهرا حایل دیوار و در بود

زمان بر سینه خود سنگ می کوفت
زمین از داغ زهرا شعله ور بود

تو می دیدی ولی لب بسته بودی
که آیین محمد در خطر بود؟

ندانستم که در چشم حقیقت
کدامین مصلحت مد نطر بود

گلویت استخوانی اتشین داشت
که فریادت فقط در چشم تر بود؟

فدای تیغ عریان تو گردم
کسی آیا زتو مظلوم تر بود؟

مه خورشید طلعت کیست؟ زهرا
چراغ شعله خلقت کیست ؟ زهرا

پس از زهرا علی بی همزبان شد
اسیر امتی نامهربان شد

علی تنهاست در یک قوم گمراه
زبانش را که می فهمد به جز چاه

پس از او کیسه نان و رطب کو
صدای ناله های نیمه شب کو

خدایا کاش آن شب بی سحر بود
که تیغ ابن ملجم شعله ور بود

اذان گفتند و ما در خواب بودیم
علی تنها به مسجد رهسپر بود

در آن شب تا قمر در عقرب افتاد
غم عالم به دوش زینب افتاد

فدک شد پایمال نانجیبان
علی لرزید و در تاب و تب افتاد

یقین دارم به جرم فتح خیبر
فدک در دست ال مرحب افتاد

علی جان کوفیان غیرت ندارند
که فرمان تو را گردن گذارند

علی جان کوفیان با کیاست
جدا کردند دین را از سیاست

بنام دین سر دین را شکستند
دو بال مرغ امین را شکستند



شاعر: ؟

گذر دارد زمان بر جادّه شب سوگوار امشب
مه از غم کرده روى خویش پنهان در غبار امشب 


چه افتاده است یا رب در حریم گنبد گردون
که مى ریزند انجم اشک حسرت در کنار امشب 


مگر کشتند در محراب آن دلداده حق را
که دل در سینه مى گرید ز ماتم زار زار امشب 


نسیم مویه گر غمگین به گوش نخل مى گوید
دوتا شد پشت چرخ از سوگ آن یکتاسوار امشب 


ز تیغ شب پرستان در حریم مسجد کوفه
رخ فرزند قرآن شد ز خون سر، نگار امشب 


على مولود کعبه حجّت حق یار محرومان
به خون غلطید و شد فارغ ز رنج و انتظار امشب 


سوى معبود شد، زندانى زندان آب و گل
شد از «فُزت و ربّ الکعبه» این راز آشکار امشب 


على در چاه غم فریاد زد تنهایى خود را
شنو پژواک آن را از وراى شام تار امشب 


بنال اى همنوا با من سرشک از دیده جارى کن
که خون مى گرید از این قصه چاه رازدار امشب 


گل گلزار مسکینان مگر شد از خزان پرپر
که مى بارند اشک از دیده چون ابر بهار امشب 


دگر آن ناشناس مهربان از در نمى آید
که بنوازد یتیمان را به لطف بى شمار امشب 


دلا پرواز کن سوى نجف آن قبله دل ها
سلام ما به بال شوق بر تا آن دیار امشب 


بگو اى یار محرومان شب قدرت مبارک باد
ترا قدر آفرین داده است قدر بى شمار امشب 


«سپیده» سر به درگاه على بهر شفاعت نه


مگر در پرتو لطفش دلت یابد قرار امشب

مگر در پرتو لطفش دلت یابد قرار امشب




+شاعر:؟

مامان دو گل...فاطمه ۱۸ تیر ۹۴ , ۱۱:۴۷
سلام مستر
ولکام بک
دلمون براتون تنگ شده بود
نماز و روزه تون قبول باشه
توی این روزها و شبهای عزیز التماس دعا دارم

سلام. خیلی خوش اومدین

ما کلی از دوستان و خواننده هامون رو به خاطر خرابی بلاگفا گم کردیم. خوشحالم که شما هم پیدا شدین :دی

سوته دلان ۱۸ تیر ۹۴ , ۱۴:۰۲
سلام

طاعاتتون مقبول درگاه حق

این شعر پست علی رو کپی کردم البته برای خودم نه استفاده در جایی...

خواهشا حلال کنید و راضی باشین...

التماس دعا

در پناه حق


دو سال پیش بود فک کنم ... یه وبلاگ با قالبی که رنگش تو مایه های کرم و زرد و اینا بود اگه اشتباه نکنم(خیلی مطمئن نیستم) با یه وبلاگ دیگه که اسمش "یه زنم نداریم" بود 
اینا یه سری تصاویر محوی بود که برند "مستر نیما" یادم انداخت :)

بله

درسته ولی خواننده روشن به اسم ت.ح نداشتیماااا
خاموش بودین؟؟؟
خوش اومدین

خاموشِ خاموش که نه ..نیمه روشن
اره خب اون موقع با اسم کامل نظر میذاشتم نه مخفف ..از اون موقع خیلی وقت گذشته .
اگه اون "مستر" کنار اسمتون نبود عمرا اگه یادم میومد 

خب اسم کاملتون چیه؟بگین ما هم یادمون بیاد

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">