ساحل افکار

بایگانی

مثل...

دوشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۶:۴۵ ب.ظ

مثل وقتی یه عالیه فکر تو سرت وول میخورن و روی حاشیه قالی مسیر مستطیل شکلی رو برای بیشتر از ده ها بار طی میکنی

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۰۷/۰۶
مستر نیمــا

مثل

من ترجیح میدم رو این صندلیایی که تکون میخورن و هی جلو عقب میرن و میان فکر کنم

ازاون صندلیا نداریم خب!!

مام نداریم خب! :دی
ولی من کماکان ترجیح میدم اونجا فکر کنم
قدم بزنم سرگیجه میگیرم
شمام انقدر راه نرو بشین سرم گیج رفت

والا

:)))

تو و شباهنگ هرکدوم یه پست با فاصله ی 1دقیقه گذاشتین و هردو، پستتون با "مثل وقتی" شروع میشه!
+ پیدا کردن رموز پست گذاری را به ما واگذار کنید!

پست های مثل... ما که از قدیم مشهوره. تگم داره :دی


مثل شمردن گل های قالی حتی !

اون دیگه نشون از بیکاری داره

در ضمن یه عالمه :))

:))

نه بابا بیکاری چیه ؟ :دی 
یادمه خواهرم میگفت داداشمون وقتی یکبار استرس امتحاناتشو داشته اومده کل گل های قالی رو شمرده :دی 

+ من خودم میرم تو فکر راه نمیرم راه رفتن از انرژی آدم کم میکنه.
و نمیذاره درست فکر کنین.

بعضی قتها نمیشه راه نرفت! بعضی وقتها که نتیجه ای نداره فکرهات باید راه بری بلکه خسته شی

دا داش گلم سرت گیج میره خوب...بشین من واست یه لیوان چایی بیارم حالت جا بیاد

دمت گرم. نبات هم داشته باشه

من اینجور مواقع روی یه خط مستقیم از این سره قالی تا اون سرش راهپیمایی میکنم
حوصله چرخش دورانی ندارم خو

چقدر قالیتون درازه:))))

مثل وقتی که جواب های هوی...مقل قایم باشک بازی پشت گلای قالی....مثل وقتایی که دلم میخواد بچه بشم و شیطونی کنم که داداشم حرص بخوره و بیفته دنبالم و کتک کاری

:)

جلبک خاتون ۰۶ مهر ۹۴ , ۲۱:۲۶
من زل میزنم به قالی
یا شایدم روی کاغذ خطوط درهم برهم بکشم
ولی اینجورکی راه رفتن خب!هیچی....هر کسی یه مدلیه دیگ :)

اهل خط خطی نیستم !

من وقتی بچه بودم تا جایی که یادم میاد شاید تا هشت 9 سالگیم اینکارو میکردم.نمیدونم اون زمان به چیزی فکر میکردم یا نه ولی این کارو خیلی دوست داشتم.یا توی خیابون موقع راه رفتن پامو روی اول موزاییکا یا یکی در میون میذاشتم یا یکی از جذابیت های بچگیم که تا چند وقت پیشم بود راه رفتن روی خط ترک طولانیه پیاده رو سیمانیه پشت فروشگاه رفاه بود ولی حالا دیگه موزاییک شده:(
مداد رنگی ۰۷ مهر ۹۴ , ۰۰:۵۰
تجربه ی اینجوری داشتم:-(
شما رو نمیدونم اما,من تو اون شرایط فقط دلم میخواد با یکی حرف بزنم
یکی که قضاوتم نکنه
و لطفا ساکت باشه تا من تمااااام حجمه ی توی سرم رو,به زبون بیارم و از دستشون راحت بشم
ضمنا,خوش بحالتون که حاشیه های قالیتون پیداست
من مجبورم رو اون گل بیضی وسطش دوره خودم بچرخم
حاشیه های قالی زیره مبل و میز و ,,, اند و فضا بس ناجوانمردانه تنگ است:-(
هنوز یلدا ۰۷ مهر ۹۴ , ۰۸:۱۹
من وقتی فکرم درگیره تلاش میکنم که بخوابم....
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">