ساحل افکار

بایگانی

دو بیتی

جمعه, ۱۰ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۰۰ ق.ظ

دیوار دلم غزل غزل ویران شد

                                   این شاخه دگر شکستنش آسان شد

مرهم نَبُود برای روحی زخمی

                                       ویرانه بنایی که کمی لرزان شد             (نیما ه)


چند ماهی میشه شعری نگفته بودم ولی گویا حال خراب هم میتونه این موتورو روشن کنه.

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۴/۰۷/۱۰
مستر نیمــا

شعرهایم

یاد اولین کامنتی که برای این وبلاگ گذاشتم افتادم
5 سال پیش
یه غزل گفته بودی و چند تا عکس از طبیعت شهرتون و خواهر زاده سه ساله و
منم نوشته بودم شعرت وزنش میلنگه


هعی روزگار...
هعی جوانی
کجایی...

عکس و اینا رو یادمه

ولی یادم نیست کدوم غزل بود که وزنش میلنگید!!!!
از یه مهندس که کارش همش حساب کتابه و آخرین کتاب ادبیاتی که خونده ادبیات دبیرستانش بوده! انتظارتون زیاده :دی

متاسفانه هیچ وقت هیچ منبعی برای یادگیری نداشتم فقط استعدادش بوده از قدیم

اتفاقاً قشنگیش به همینه که یهو از دل برآید و بر دل نشیند مهندس :)
یادم باشه موقع مشاعره هر موقع دال اومد اینو بنویسم :دی

:)

صبحیه رفته بود مثنوی بشه که شد دو بیتی

به به به :)
چه شعری 
جیگرم حال اومد
ما چه خاننده های کولی هستیم که وبلاگای کوووول مطالعه میکنیم :))))


سلام عیدتون مبارک :)

سلام


خیلی کوولللل
عید شمام مبارک
بلاخره اومدی بلاگ:دی


سلام جناب استاد نیما شاعر قرن حاضر :))
شعر شادم سرودین حضرت استاد :))
جدی ؟:))
ممنون.

مسخره میکنین:|


باران کی شده تا حالا مسخره کنه ؟:|
مسخره نکردم :((
دوست داشتم به اون اسم صداتون بزنم :((
حالا هم دوست ندارین نمیگم:((

:)

نیمای ثانی لقب کیست؟
آقا ما صبح اومدیم مصراع سومش یه جور دیگه بود
الان بهتر شد :دی
الکی مثلا من خیلی دقیق و تیز بینم :دی

گاد نوز!


چه شعر خوبی :))

ایشالا حالتون زودتر عالی بشه :)

مرسی

یکی از دوستان گفتند "استاد نیما" یاد این شعر افتادم:

دوست دارم به من بگوید تو، او صدا می کند مرا استاد
طرزِ شیرینِ سینِ استادش، می کند آخرش مرا فرهاد

قشنگ بود :)) مرسی

صبح این پست رو گذاشتین دوباره برداشتین بعد الان دیدم مجددا گذاشتین !!:)
من یه شعر براتون گذاشته بودم :((

اگه نظراتون ثبت شده بود که باید باشه.پست پاک نشد

یار من کو؟ بی دلم ,دایم هوایش میکنم
توبه کردم ,باز دارم ادعایش میکنم

چشم وگوشم را پس از این توبه هم دادم به او
او بخواهد باز هم جان را فدایش میکنم

چونکه میترسم صدای ناله ام را بشنود
دذدکی با سوز دل, در خود صدایش میکنم

یک جهان در پایکوبی از شکست توبه ام
توبه می افتد به پایم من فنایش میکنم

رنج ترک ساغر وشاهد برایم مشکل است
بیخودی با توبه ام دارم جفایش میکنم

یار من هم باده می خواهد, ندارم چاره ای
توبه ام را بشکنم,بعدا قضایش میکنم

ماجرای قطره های برف را نشنیده ای؟
بی صدا حل می شوم در خود ثنایش میکنم
اخرش درد دلت
در به درت خواهد کرد!
مهره ی مار کسی
کور وکرت خواهد کرد!
عشق ,
یک شیشه ی انگور کنار افتادست!
که اگر کهنه شود,
مست ترت خواهد کرد!
از همان دست که دادی ,
به تو بر خواهد گشت !
جگر خون شده ام ,
خون جگرت خواهد کرد!
باید بروم سمت شبستان نگاهت
شاعر بشوم شعر بگویم سر راهت

یکبار بگویم غزلی تا که بمانی.....
شاید تو شدی یوسف و من مانده به راهت !!!

عاشق بشوم با تو کمی چای بنوشم....
من امده ام تا بشوم پشت وپناهت !!!

این فصل جدیدیست واغاز شکفتن....
نگذار بگویند ,شده عمر تباهت!!!

باور بکنی یا نکنی یاد تو هستم...
در روز سپیدی به سیاهی نگاهت...!
بیشتر شعرا وقتی حالشون خراب بوده شعراشونو گفتن و دیوان جمع کردن. 
خیلیم عالی :)

مرسی:)

خطایت هر چه بود ادم .....
به جرم سیب دزدیدن ...
ولی .... ادم , نکن باور
خطایت ... عشق حوا بود....
گمانم عاشقش بودی
به چشمت عشق را دیدی ...
برای خاطر حوا تو ان شب سیب میچیدی؟
چه رازی پشت این سیب است؟؟
که ما را در به در کردی, از ان ماورای روحانی, به این دنیای ظللمانی ...
من از ابهام میترسم... من از تکرار این فرجام میترسم..
چنان گنگ است این قصه ,
چنان تاریک وپنهان است که از ترس سقوطی تلخ..
من از بوییدن یک سیب بد هنگام میترسم..


+شعر های قشنگ زیاد دارم فقط یکم مورددارن والا اینجا  میذاشتم البته اگه صلاح دونستید حذفش کنید.

جمعه ها کلا دلگیره نمی دونم من فقط اینجوریم یا برای همه همینه .
باشعر و اهنگ و هیچ چیزی این حالم خوب نمیشه نمی دونم چه مرگمه :(

واسه همه همینه


سلام 
من دبیرستانی بودم استاد هنر و ادب فارسی مون چند تا کلمه رو ردیف کرد که یا باهاش شعر بگیم یا باهمه اون کلمات 
یه تابلوی نقاشی زیبا بدیم بیرون :))
منم با همکاری خانداداش بزرگم یه شعر سرودیم که استاد دیگه از این داستانا سرمون در نیاره :))
یادم نمیره شعر رو که براش سرودیم البته  من بیشتر سرودم :))
و دادم به استاد همون آخرین تکلیف شعری و نقاشی بود که بهمون داد بعد اون دیگه نداد و من تنها دانش آموزی 
بودم که از 5نمره ، 4/75گرفتم.و بالاترین نمره ی کلاس گرفتم :))
بعد از اون روز طبع شعرم گل کرد حتی برای تیم ملی هم شعر سرودم :))
عنوان شعرم :(بخدا سوگند که شاعر نیستم )بود .
و دبیرمون بخاطر همین عنوان سوگند 25% ازم کم کرد بقیه شعر رو دوست داشت 
شاید بعدا تو وبم گفتمش :))
هنوز برگه شعرم رو دارم :))
یادش بخیر :))

+ ایشالا هفته ی دیگه بساط مشاعره برپا کنین قبل از محرم :))
ممنون

نگهش دار. اولین شعر همیشه خاطرست
انشالله

سالهاست نگهش داشتم :))
کاغذه اینقدر قدیمی شده که نگو :))
جالبش اینجاست بعد از سالها از این داستان یکی دو ماه پیش دبیر هنر و ادب فارسی رو دیدم 
و جالبش اینجاست به دخترش گفتم کاری کردم که پدرتون دیگه تکلیف های این شکلی به ما نده انگاری 
سعدی بودیم یا داوینچی :)))
دخترش خیلی اصرار داشت که کاغذی که شعر رو توش سرودم بهش یادگاری بدم ولی همچنان من ندادم :))
موافقم اولین ها همیشه بهترین ها هستند و پر از خاطره :))

اسی بولیده ۱۱ مهر ۹۴ , ۰۲:۰۵

مصراع آخر از نظر وزن ایراد داره

چند هجا اضافه داره

درستش کردم

اسی بولیده ۱۲ مهر ۹۴ , ۰۰:۰۷

خیلی بهتر شد اما بازم ایراد داره

در شعر تمامی مصراع ها باید هم وزن باشن

من ارکان شعرتون و جدا جدا مینویسم که متوجه تفاوتش بشید:

1-دیوار دلم=این شاخه دگر=مرهم نبود=ویرانه بنا

2-غزل غزل=شکستنش=برای رو=یی که کمی

3-ویران شد=آسان شد=حی زخمی=لرزان شد

اگه دقت کنین میبینین رکن دوم وزن مشکل داره، چون سه مصراع اول مثل همن اما مصراع چهارم نه!

به جای (یی که کمی) باید چیزی قرار بگیره که هم وزن (غزل غزل، شکستنش، برای رو) باشه

مثلا بگین: ویرانه بنا که کم کمک لرزان شد،

با این که تخصصش و ندارین اما خیلی خوبه که استعداد دارین، خیلی خوب فهمیدین مشکل کجاست! منم اولش که دیدم فکر کردم درست شده اما وقتی دقت کردم متوجه ایرادش شدم

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">