یک بغل شعر
شاعر شده ام اوج در اوهام بگیرم
هی رقص کنی از تنت الهام بگیرم
شاعر شده ام صبرکنم باد بیاید
تا یک غزل از روسری ات وام بگیرم
هی جام پس از جام پس از جام بیاری
هی جام پس از جام پس از جام بگیرم
آشوب شوی در دلم آشوب بیفتد
آرام شوی در دلت آرام بگیرم
سهمم اگر افتادن از این بام بیفتم
سهمم اگر اوج است از این بام بگیرم
سنگی زدم و پنجره ات باز...ببخشید
پیغام فرستادم پیغام بگیرم
شاعر شدم اقرار کنم وصف تو سخت است
شاعر شدم از دست تو سرسام بگیرم
(محمد حسین ملکیان)