یک بغل شعر
سختی ولی سنجیدنت را دوست دارم
فلسفه ای فهمیدنت را دوست دارم
آرامشی، مثلِ هوایِ بعدِ باران
حسِ خوشِ بوییدنت را دوست دارم
گاهی شبیه انتهایِ تلخِ سیگار
تلخی ولی بوسیدنت را دوست دارم
مغرور و سنگینی ولی با لحن شیرین
من را "شما" نامیدَنت را دوست دارم
صدبار گفتم دوستت دارم ولی تو...
حتی همین نشنیدنت را دوست دارم
گاهی بپرس از دوستانت حال من را
گاهی همین پرسیدنت را دوست دارم