ساحل افکار

بایگانی

روزانه

جمعه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۲۸ ق.ظ

یکم از نوشته های قدیمی خودم رو خوندم. چه حس خوبی داره! خودمو دوس داشتم! :)) چقدر پر روعم! ولی آدم وقتی مینویسه افق های ذهنش خیلی بازتر میشه انگار یه پروسه ایه که آدم رو کامل تر میکنه. هر چند نوشته ها با واقعیت ها هم ممکنه فاصله داشته باشه. یاد نوشته هام تو وبلاگ یه زنم ندارم میافتم که چقدر فانتزی داشتم و این روزا واسه خیلیاش حوصله ندارم!! 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۸/۰۵/۲۵
مستر نیمــا

یادته نزاشتی من تو اون وبلاگ بنویسم :))

آره یادمه:دی

ازخانومتون بگید خیلی دوست داشتم میدیمتون بهم میایید ؟خوشگله خانومت ؟؟چندسالشه .

:)))) آره فکر کنم. به چشم من خیلی

سلام .یک سوال اگه پسری از طریق واسطه که فامیلشون هس اون واسطه دختری رو برن ببینن و دختر خب جلسه اول یکم خجالت بکشه و نتونه خوب صحبت کنه و چون فقط دیدن دوطرف بود بعد پسر تا 6 ماه هیچ اطلاعی به طرف مقابل نده .البته دخترخانم خیلی خوشگل و خانوم و متین هست فقط خجالتی اونم بخاطر جلسه اول بود اینکه پسر هیچ اطلاعی نده و برن ینی اون دختر خانم رو نپسندیدن ؟؟؟ ممنون میشم جواب بدین .

مسلما بله. اگه خوشش بیاد مطمئنا باز میاد برای صحبت

شرایط ازدواج برای پسرها صرفا خوشگلی نیست که. زیبایی شاید اولین معیار باشه. یعنی اگه زیبا باشه تازه بعد بری سراغ بقیه ملاک ها. این معنیش بد بودن اون دختر یا پسر نیست.هر کسی یه سری معیار داره چه دختر چه پسر. احتمالا با یکی از معیارهاش هماهنگ نبوده. انشاءالله که بهترین برای هر دو تاشون اتفاق بیوفته

انشالله خوشبخت باشید . برامنم دعا کنید ازتنهایی خسته شدم و تازگی چندماهی میشه پدرمو که پشتم بود از دست دادم یهو از درون تهی شدم دنیا برام مث جهنم شده همش بغض میکنم و واقعا قلبا دلم میخواد منوهم باخودش ببره .

بهتون تسلیت میگم. واقعا غم و درد بینهایت بزرگیه. انشاءالله روحشون شاد و قرین رحمت خدا باشه. حتی فکر کردن بهش بسیار سنگین و غم انگیزه برای من. درک میکنم  ولی قوی باشین و خدا رو تو قلبتون نگه دارین. یاد خدا میتونه سنگینی باز از دست دادن عزیزیو کم کنه. زندگی ادامه داره و این رسم دنیاس برای همه. چاره ای نیست جز کنار اومدن باهاش و پیدا کردن راه شادتر زندگی کردن

انشاءالله خدا به شما آرامش قلب و روح رو عطا کنه و بهترین برای شما اتفاق بیفته
زندگی زیبایی ها و قشنگی های زیادی برای شما برنامه ریزی کرده که در طول زمان براتون رو میکنه. شادی هایی که تا حالا لمسشون نکردین. فقط باید قوی بود و صبور

یاد اون وبلاگتون بخیر :))

چقد میخندیدم با پست هاتون:دی

 

اولین بار اونجا با مستر نیما آشنا شدم... خاطره ها زنده شد... :) سلامت باشین انشاا... کنار همسرتون :)

باور کنید خودم خیلییییییی دلم براش تنگ شده

آخ آخ یادش بخیرررررر چه روزایی بود

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">