هر زمان بر خم ابروی تو تابی برسد
شک ندارم که قرار است عذابی برسد
شوق دیدار تو مانند همان وقت اذان...
روزه داری که به یک جرعه ی آبی برسد
در سرم فکرتو و در دل من حسرت توست
شده ام تشنه لبی که به سرابی برسد
کنج آغوش دلم روزه ی خود را وا کن
تا به این خانه ی ویرانه ثوابی برسد
خبر رفتن تو عامل هر ویرانی ست...
مثل آن لحظه که دستی به حبابی برسد