ساحل افکار

بایگانی

۱۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

مادرهای امروز دخترکان دیروزی بودند که در خانه های پدر سالار بزرگ شده اند، خانه هایی که بیشترین کارها به دختر خانه تحمیل میشد، آن روزها که دخترها مثل دخترهای امروزه مدام در خیابان ها و پاساژهای رنگارنگ شهر پرسه نمیزدند و لپ تاپ و اینترنتی نداشتند تا صبحشان را با ان شب کنند، کتابی بود که شاید درسی از روی آن خوانده میشد و رادیویی و تلویزیونی و دیگر هیچ هنوز در دلشان شور بازی کردن بود که به خانه بخت رفتند و بعد از اندک زمانی بچه در آغوش کشیدند همین مادرهای طفلکی که تا آمدند خود را در خانه شوهر ببینند و اندکی خانمی کنند زمانه عوض شد و دوره بچه سالاری رسید، دوره ای که پر شد از بچه های پرتوقع، بچه هایی که با گذشت زمان بزرگ هم نمیشوند و هر روز احساس بچگی میکنند و مادرانی که هر روز به حکم نانوشته مادری عمر خود را به پای فرزندانشان میریزند و ذره ذره آب میشوند بله آب میشوند ولی حیف که چشمان فرزندانشان فقط به دنبال خواسته های خودشان و آنچه از دنیا میخواهند است سنشان از سن ازدواج مادانشان بیشتر شده اما هنوز بچه اند و حتی بسیاری از کارهای ابتدایی زندگی را بلد نیستید، نه این که کسی یادشان ندهد،نه، که نخواسته اند، هر روز خود را به بهانه ای سرگرم کرده اند، تحصیل،بیکاری،کار و ... و مادر هنوز مانند گذشته به امورات آنها رسیدگی میکند و باز هم آب میشود، دخترکانی که سنشان از بیست و سه چهار سال تجاوز میکند و هنوز مادرشان برایشان غذا تهیه میکند و پسرانی که هنوز دست در جیب پدر دارند و منتظر روزی هستند که شاید مستقل شوند، اما در این میان چیزی که دیده نمیشود چین و چروکیست که بر چهره مادر مینشیند و عمری که روز دیگری از آن کاسته شده  آیا تا بحال به این فکر کرده این که خود شما چقدر به مادرتان کمک میکنید؟ آیا در حد اندازه خود به مادرتان کمک میکنید؟ خوب است بدانیم در همین کشورهای خارجی که سنگ فرهنگشان را بر سینه میزنیم و هر روز بیشتر به فرهنگشان نزدیک میشویم معمولا هر کس بعد از 18 سال برای تامین هزینه زندگی خود کار میکند ولی ما نه تنها این کار را نمیکنیم که حتی تامین نیازهای اولیه خود را بر دوش والدینمان میاندازیم بدون این که به روی خود بیاوریم! چه فرزندی هستیم؟! حتی قدر دان هم نیستیم و شاید سالی یک بار به بهانه روز مادر او را در آغوش بگیریم و ببوسیم بدون این که توجه داشته باشیم که به حق آنها ظلم میکنیم آدمیزاد است دیگر، پیر میشود ،درست اما هر چیزی عمری دارد و حد کارکردی، انسان هم کارکردش محدود است .همین من و شمایی که در اوج دوران شور و نشاط و انرژی هستیم توانایی انجام کارهای سنگین مادر را نداریم و به قولی حال انجام آن را نداریم ولی آن را به دوش آدم میانسالی چو مادرمان میانداریم ،بدون این که بدانیم او هر روز فرسوده و فرسوده تر میشود و روزی که دیگر از عهده کارهایش برنیامد راهیش میکنیم خانه سالمندان احتمالا این نوشته را بخوانیم و تلخندی بزنیم و سعی کنیم فراموش کنیم و بگوییم من مخاطب این نوشته نیستم و مادر من اینگونه نیست و صورت مسئله را پاک کنیم، کاری که یاد گرفته ایم و بارها انجام داده ایم ولی مخاطب این نوشته خود خودت هستی امیدوارم که تلنگری باشد برای ذهن فراموشکار و راحت طلب ما
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۲ ، ۱۶:۴۲
مستر نیمــا