ساحل افکار

بایگانی

سوهان!

شنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۴۲ ب.ظ

آفتاب زده توی اتاق و اتاق روشن شده، سرمو از روی بالش بر میدارم و روی پتوی نرمی که روی تخت پهنه میذارم و بالشو میارم جلوی صورتم که نورو نبینم، روبالشی لیزه و کمی خنک، سعی میکنم دوباره بخوابم ولی تمام تلاشم بی فایده است، با بدخلقی میرم پایین و صورتمو میشورم

کلا کسلم، حالم گرفته است، خوصله کسیو ندارم. همیشه به هفته دوم عید که میرسم روزهای خوبی رو سپری نمیکنم. هفته مزخرفیه. هر سال میگم سال دیگه عمرا هفته دومو مرخصی بگیرم ولی یه جریانی پیش میاد که این اتفاق میفته! امسالم میخواستم قبل از عید بیام ولی نشد

حوصله حرف زدن با اهل خونه رو ندارم. یه سری از اهل فامیل هستن که آدم با اشتیاق میره عید دیدنیشون ولی یه سری رو نه. و هر سال مادرم منو مجبور میکنه که حتما برم، صرفا برای راضی کردن مادر و جلوگیری از ناراحت کردنش میرم ولی دیدنشون اصلا برام مهم نیست. بدتر این که خب کلی مهمون میاد خونه و همه هم سراغ منو میگیرن، کلا تا بوده همیشه تو فامیل من یه سر موضوع بحث بودم و موضوعی برای حرف زدن! کجاس، چیکار میکنه ازدواج نکرده و ال و بل و از این دست سوالات!

و خب به خاطر این که تو طول سال اهوازم همه انتظار دارن واسه عید دیدنی آدمو ببینن! ولی خب یه وقت هایی آدم حوصله کسیو نداره

و بهترین راه برای فرار از آدمای اطراف پناه آوردن به دنیای مجازیه. دنیایی که کسی انتظاری از آدم نداره. لازم نیست همیشه شیک و خوش پوش باشی. میتونی بیای راحت باشی. حیف که این روزا دنیای مجازیم تعطیله و همه مشغول عید دیدنین!

این روزا یه چیزیایی شده سوهان روحم

*** ** ** ** *** ***** ** ** ******* ** ***** *** ***

*** ***** ** ** ***

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۵/۰۱/۰۷
مستر نیمــا
دو خط آخری رو من ستاره ستاره ای میبینم!

دو خط آخر برای خودمه در ادامه همین پست. واسه همین ستاره ایه

اون دوخط فک کنم حرفای زشتی  بوده ک ستاره دار شده و +30هس :|

اگر جایی ادم نخواد بره و مجبور شه واقعا بده خیلی..

ازدواج کرده یا نکرده و بچه دارشده یا نه ک سوالای همیشگیه موقع این سوالا همیشه باید ی لبخند روی لب ادم باشه همین

خیر خصوصی بود که ستاره دار شد


آدم خسته میشه از این دست سوالات

داشتم فکر میکردم نکنه من خلم که از پنجم به بعد عید حالم گرفته است !!!!!!!!
خداروشکر تنها نیستم
بعد 8 روز سلام دنیای مجازی :)))) سلام مستر و .... :)))
و دیگر هیچ!

من که کلا این هفته رو مود نیستم

بدخلق شدم

من فکر کنم افسرده شدم منتها داغم حالیم نیست :|
به درجه ای از عرفان و معرفت رسیدم که حس میکنم باید درس بخونم :|||||
این میتونه بعنوان معجزات الهی باشه ها
نه که درس نخون باشم نهههههه منتها هرگونه کتاب که جنبه ی تکلیف داشته باشه حکم عزراییل داره برام و من به درجه ای رسیدم برای فرار از دست همه کس و همه چیز به درس روی آورده و از حواریون کتابام گشتم !!!
30دقیقه ست از مسافرت برگشته ایم و با سرعت نور وسایلامو جابجا کردم کنابام و جزوه های دانشگاه و بساط کنکور و همه چیییییییز دورم پهنه!
افسرده شدم :|

دونت وری

لاتس آف پیپل آر لایک یو

سلام بر شما ای شیخ 
ای درد مشترک دار  
والا منم چند ساله همینو میگم ولی همیشه هفته دوم  مجبور به مرخصی گرفتنم ولی خدا بخواد فردا میرم سر کار 
خیلی حس بدیه اینکه مدام ازت اینطور سوال ها رو بپرسن آدم دوس داره فرار کنه بره یه سیاره دیگه حتی ، و بدتر از اون این توقع های آزار دهنده است که به همه باید سر بزنی 
شاید یه طبیعت گردی یه روزه حالتون رو بهتر کنه یه فرار کوچولو از خونه و عید دیدنی :)

درود

آدم خسته میشه به چند نفر جواب بده آخه!!!
امروز طبیعت گردی بودم

سلام.
چقد مهمونی رفتن اجباری بده:((((
منم همیشه به اجبار خانواده میرم !

اقوام درجه یک و دو بسه دیگه

خنکی بالشو گرفتین سمت صورتتون! 
اصن هیچی مثل خنکی بالش به آدم حال نمیده!
واقفین که؟!

دقیقااا

‏مرغ گرفتم کیلویى ٦تومن
زغال لیمو کیلویى ٢٠هزارتومن



موندم کدوم رو روشن کنم کدومو بخورم 😐

تو خیابون با تلفن حرف میـزدم

یه یارو فضولى از بغلم داشت رد میشد و به حرفام گوش میکرد !

منم با تلفن گفتم : من اونو زنده میخوام


صبر کن یکی حرفامونو شنید !

کاپشن قرمزه رو بزن!

یارو از ترس مث پلنگ زیگ زاگ می دویید تیر بهش نخوره😂😂

هیچ لذتی بالاتر از این نیست که 






از ایفون تصویری چهره مهمونها رو ببینی 
و در رو باز نکنی😂😂😂

دومی باحال بود :))))

اى بااااااااااابا
خب یخورده برو بیرون با خودت تنها باش،قدم بزن،موزیک گوش کن
بیا یه خبر خوش بهت بدم روحیه ت عوض بشه مستر:)
گوشیم ترکیده بود،دلمم نمیومد پول بابت گوشى جدید بدم
باباى گرامى یه آیفون 6s پلاس برام عیدى گرفت:)
خوشحال شدى؟:)))

نمیذارن که!!!!

خیلی!!! 

اتفاقا یکی دو ساعت پیش داشتم به همین "هفته دوم عید" فکر میکردم و اینکه حس و حالش با هفته اول کلی فرق داره انگار... 
فکر می کنم این یه جورایی شامل همه بشه، مثلا همه از من میپرسن: مشغول چه کاری هستی؟/چیکار میکنی؟/کجا مشغولی؟  و از این حرفا...؛ بعضی وقتا میگم کاش به جای لبخند زدن و یه جواب کلیشه ای، بگم هیچی دارم آپولو هوا میکنم، یا مثلا قراره برم جای دبیر کل سازمان ملل! مثل بچگی هامون که تا میدیدنمون می گفتن معدلت چند شده؟... اینا همون آدمان. 
(اینا رو که گفتم، هوس کردم یه پست با همین مضمون بنویسم... )

دنیای مجازی من مثل دنیای واقعیم ساکت ساکته... 

اسمشو باید بزارن هفته مزخرف

دنیای مجازی منم به همین وبلاگ منتهی میشه

هوایی اصفهان بهت نمیسازه برگرد همینجا:دی

اول پستتو مثل این کتاب های داستانی (رمان)نوشتی تجسمش کردم تو ذهنم(:


آره گویا:))))

یه بار بشین مادر و فرزندی جوری که دل مادرت به رحم بیاد باهاش درد و دل کن!!  به هر حال مادرته و تو که پسرشی از همه اون سوهان های روح براش مهم تری:) 
همچین گردن شکسته و گربه شرک مابانه درد و دل کن! که تهش که بخوای بگی یه سری جاها نمیخوای بری ، ناراحت نشه مامانت :) 
حیف نیست عیدت و حالت و حوصله ات واسه یه مشت سوهان روح تو عید بر باد فنا بره آخه!!

مردا مال درد و دل نیستن!!!!


رفته بهرحال

شبکه خوزستان آهنگ  بندری زده باشه
با ویتا که قر تو کمر فراوون داره برقص(((((:

من خوزستان نیستم که الان

عه آقا نیما!
یه برنامه بریزید، تعطیله ها! بعدا دلتون میسوزه که تعطیلی رو زدین حرومش کردین
من میگم یه سفر کوتاه برید،دو سه روز،تا چشم به هم بزنید سیزده به دره و تمام :)
یا مثلا فیلم ببینید! اصلا شما فیلم shawshang رو دیدین؟بهترین فیلم تاریخ سینما! inglorious bastards رو دیدین؟شما اینا رو ببینید اصلا کل روزتون رو میسازه!
بعد تازه شما اصفهان زندگی می کنید،مهمونیا رو بپیچونید برید اصفهان گردی! 
خلاصه یه هیجان،یه کار نامتعارف، هفته ی دوم عید امسال رو تغییر بدید:)

تعطیلی زیاد بی مزه است!!

مهمونا نمیذارن که!!

من اینو یه جایی خوندم و وقتی خوندم بغض گلومو فشرد گفتم حالام که شما تو مودشین بفرستم بخونین به درد من مبتلا شین...خبیثم خودتونین ها ها ها!!!

عید، هزارتا بدی هم که داشته باشه، یه خوبی داره... اونم اینه که می تونی گوشیت رو بذاری تووی خوونه، ساعت مُچیت رو از دستت باز کنی، اندازه ی دو وعده فلاکسِ لیوانیت رو پر از چایی لاهیجان کنی، توی جیبات توت خشک بریزی و بزنی به خیابون و  توی خلوتی تهران قدم بزنی، بدون اینکه نگران باشی کسی به تنهاییت تنه بزنه.... 
انقدر راه برای رفتن داری و انقدر حرف برای نگفتن که می تونی عین سیزده روز، اندازه ی همه ی عمرت بغض کنی و کنار تنهاییت بشکنیش....

بذار برای یکبار هم که شده مثبت فکر کنیم؛ تنهایی، تنها کسیه که باهات به دنیا میاد، پا به پات قد می کشه و باهات پیر میشه. تووی بدترین روزا و شبا کنارته و هیچوقت به رفاقتت خیانت نمی کنه. 
الهی قربونش برم، با اینکه توی این سالها، اینهمه سرش غر زدم، اینهمه بهش بد و بیراه گفتم، اینهمه واسه بودنش تحقیر کردمش، اما هیچوقتِ هیچوقت خودش رو لوس نکرد، هیچوقت دلخور نشد، موند و برام صبوری کرد...

میدونی؛
یه وقتایی باید دست تنهاییت رو بگیری، باهاش بری توی شلوغترین خیابون شهر،جلوی چشم صد نفر، درست وقتی دستت رو انداختی دور کمرش و داری لباش رو می بوسی ، زل بزنی توی چشماش  و بهش بگی؛ دورت بگردم، بی خیالِ اونی که نیست...
ما همدیگه رو داریم.

اعتقاد راسخ دارم پیدا میکنم که به روح اعتقادی نداری

خب من مثل اون اکثر مردم نبودم !! چند ماهه این شکلی شدم :(((

:(

چه جالب. منم امروز به همین هفته دوم فکر میکردم. 
منم با همه سرد برخورد میکنم که شروع نکنن به سوال پرسیدن...

هفته اول فقط خوبه! بقیه تعطیلاتش نه

ما اومدیم قم زیارت،نایب الزیاره ایم
یکى دو روز دیگه میایم اصفهان
میخواى به یه ناهاره خوب دعوتمون کنى تا حوصله ت بیاد سر جاش مستر؟!:))))))

التماس دعا


این نهار که میگین چی هست؟ اسمشو چند باری شنیدم :))))))

اصلا هفته دوم عید خر است.
تمام.

تکتیر

شاید باورت نشه ولی من هنوز احساس یه فریب خورده رو دارم!!! ویتا چرا باید پسر باشه؟ :|

یاذت نیست نوشتم مستر ویتا :))))

دختراشون اصلا آواز نمیخونن که

مستیییییم درد منوووو دیگه دواااا نمیییییکنه.. دو نقطه های های!!

:)

آقا یه پیشنهاد کاملا جدى!!!!
آخر این هفته،به یه شب شعر دعوتم،تو اصفهان.پدرم و پدربزرگم و یکى دوتا از دوستامونم میان.شمام میاى مستر؟گمونم به روحیه ت کمک کنه:)

آخر هفته اهوازم

من یه وقتایی دوس دارم یه ماه رشت نباشم، یه هفته باشم. وقتی تو خونه ی پدر مادرتی همیشه دچاری و مجبوری به رفت و آمد با آدمهایی که اونا خیر میدونن...
مثلا من واقعا از پذیرایی دخترخاله های پدرم بیزارم که هرکدوم بچه هاشون سه بار ازدواج کردن و جدا شدن... آدمهایی هستن به غایت حوصله سر بر:(

منم حوصله مهمونهای درجه ۳ و ۴ رو ندارم


اَسی بولیده ۰۸ فروردين ۹۵ , ۰۳:۲۱
مگه میشه پست و سانسور کرد؟ o_0
خب وقتی همه تحویلتون میگیرن شمام اهمیت بدید دیگه عه :/

واسه بعضیا میشه:))

سلام 
وای که چه برزخیه این هفته دوم 
من که سالها این درد رو کشیدم، امسال یه کم سبک تر شدم چون دو ماهی هست که دیگه اومدم شهر خودم مستقر شدم. اما قبلا خیلی سخت بود، یه تعهد اجباری برای حضور در مهمانی هایی که اصلا به آدم ربطی نداره از اون طرف مهمون هایی که فقط همون چند تا سوال از آدم براشون مهمه.
جالبه ها
مدتی است که نوشته های شما رو دنبال می کنم، خیلی خوب می نویسید، موفق باشید

هر سال این دردسر منه متاسفانه:(

ممنون سلامت باشید

ی چیزی بگم
حقیقتشو بخواهین دیروز اپ ک کردین اومد توی لیست عنوان و دیدم لحظه اول یاد سوهان افتادم سوهان خوردنی البته با این حالت باز کردم ک احتمالا ی مطلبی درباره سوهان هست یا خوردین خوشتون اومده یا نه :))

:)))

سبزی ندارین بشینم پاک کنم؟

سبزی با شما پاک کردن با هم

عاشق بهارم ولی از عیدو رسماش بدم میاد دیداراجباری از همه بدتر

من قبل از عیدو بیشتر از عید دوست دارم

سلام نیما
منم اصلن حوصله این رفت و امدهای عیدانه رو ندارم..
همیشه هم اصرار هست واسه رفتن و اینا..‌
گاهی ادم محبوره کوتاه بیاد:))

آره. رفت و آمد خوبه! ولی یه سری فقط واسه عیده و ...

زینـب خــآنم ۰۹ فروردين ۹۵ , ۲۰:۳۹
واسه روز مـآدر چی گرفتی بلاخره ؟؟؟

هنوز هیچی:((((((

عاشق بهارم و دوره همی خانوادم
اما از سوالای مسخره فامیل،تو خونه بودن،مدام مهمان داشتن بدم میاد 

منم دقیقا همینطورم. خیلی بهارو دوست دارم

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">