ساحل افکار

بایگانی
پیوندها

نوشته جات

شنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۱۲ ب.ظ

چند روزه ما نبودیما. اینجا خاک اومده بارون اومده سیل اومده دیر اومده بودم زلزله هم میومد فکر کنم

ولی خداییش بارون باحالی زد. ما که تهرون زیر بارون تو خیابون بهمون خوش گذشت!

یعنی چند روزه کلا از همه چی بی خبرم. 51 نفر فقط تو بیان پست گذاشتن!!! چه خبره!! کلیم تو اینو ریدر دارم. امیدوارم طولانی ننوشته باشین

الان حس میکنم از دنیا عقبم :)))

کلی کار دارم این هفته تو اداره رییسمونم هر روز واسم کار جدید میتراشه. یکی نیست بگه مگه من چند تا دست دارم آخه!!!تازه امروز یه ضد حالم خوردم و الان کمی پکرم. 4 روزه خونه نیستم ویتا دق کرده بود تنهایی. نیم ساعت مدام داشت میخوند !الانم تازه شستمش! زیر پارچه هاس تا خشک بشه

من هنوز خستگی عید از تنم بیرون نرفته. یعنی یه تعطیلات واسه خودم نداشتماا!!


مولانا در پی ابراز علاقه خودش به تیم محبوبش میگه:

زان موج بیرون از جهت، این شش جهت جنبان شود

                                      ای مانده زیر شش جهت، این چار هم افزون بر آن :))))
موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۵/۰۱/۲۸
مستر نیمــا
نظرات (۲۰)
♫ شباهنگ ۲۸ فروردين ۹۵ , ۱۷:۲۲
اگه یه روز باهم حقیقت و جرات بازی کردیم (یه جور بازیه که یا باید جرات انجام کاری که طرف مقابل میگه رو داشته باشی و انجام بدی یا یه سوالی بپرسه و راستشو بگی و خودت انتخاب میکنی حقیقت یا جرات. مثل مورد داشتیم به یکی گفتن برو در اتاق فلان استادو چند بار بزن و فرار کن و این کارو میکنه. دور بعدی، طرف از اونی که این کارو ازش خواسته بوده انجام بده میخواد که بره بگه استاد من بودم درو زدم فرار کردم :دی از سرنوشت این دو نفر اطلاع دقیقی در دسترس نیست.) خب پرانتزو میبندم و ادامه ی حرفم. اگه یه همچین فرصتی گیرم بیاد ازت میخوام اسم 4 تا وبلاگ اولی که وقتی 51 تا پست جدید از بیان و چندین پست دیگه تو اینو ریدر داریو بگی.

همون truth or dare خودمون منظورته :)))

نمیشه بگم.اگه بگم دعوا میشه:))))

بیست و دو ۲۸ فروردين ۹۵ , ۱۷:۲۵
جمع بشیم شبونه رئیس رو توو کوچه تنگ و تاریک تا میخوره بزنیم؟:/

خداییش یه عمر دعاتون میکنم اگه همچی کاری بکنید:دی

. زیزیگلو ۲۸ فروردين ۹۵ , ۱۷:۵۵
من همیشه صدوخورده ای توی بیان پست نخونده دارم! :)))

من معمولا میخونم نخونده نباشن:))

گمـــــــشده :) ۲۸ فروردين ۹۵ , ۱۸:۵۳
ویتا رو تنها گذاشته بودی>؟ نچ نچ نچ.....

مجبور بودم خب.ماموریت بودم

مدادرنگى ۲۸ فروردين ۹۵ , ۱۹:۰۶
میاوردى اون بچه رو سره راه میدادى به من،برگشتنى تپل و مپل پسش میگرفتى:))

دیر گفدی واقعا

ن ۲۸ فروردين ۹۵ , ۱۹:۰۸
اصلا هم شیش مال شما هم 4
عوضش ما دو تاستاره تو آسیا دارین:)))))

چه فایده آخه!!

ستاره داری که 4 تا بخوره ستارشو باید بذاره در کوزه :)))

باران ۲۸ فروردين ۹۵ , ۲۰:۱۰
سلام 
رسیدنتون بخیر :)
من نفهمیدم پرسپولیسی هستین یا استقلالی ؟:|
جدی از شعرتون متوجه نشدم :)
اینو جواب بدین بعدا برمیگردم :)
ممنون 

سلام

مرسی
اینه تابلوعه پرسپولیسی:))

باران ۲۸ فروردين ۹۵ , ۲۰:۴۶
من یک استقلالیم ولی به شما پرسپولیسی ها تبریک میگم :)
شما حقتون بود ببرین ولی استقلال به خط دفاعش باخت نه به پرسپولیس :))

مرسی

خب بلاخره باید یه چیزی بگین دیگه:))

لابستر ۲۸ فروردين ۹۵ , ۲۰:۴۸
کاش یه عکس میذاشتین از ویتا وقتی شستین خشکش کردی نمیتونم تصویر ذهنی بسازم اخه😕چطوری شستینش چطوری خشکش کردین وا مگه بچه اس😑😕

تو لگن میذارمش با شامپو میشورمش

میشه مثل موش آبکشیده:)))
با حوله.

باران ۲۸ فروردين ۹۵ , ۲۱:۲۶
خب جدی به خط دفاعش و سن بازیکنانش باخت آقا شما انتظار دارین تیمی که پیره نسبت به تیم پرسپولیس
میانگین سنیش بزرگتره تو اون زمین با وضع  بارون 
من خودم بشخصه قبل از بازی گفتم حداقل 4تا و حداکثر 6تا میخوریم :)
در ضمن همینی که هست :دی 
ولی واقعا خوب بازی کردین و حقتون هم برد بود :)

حالا طوری نیست. ایشالا دفعه های بعدی

:دی

زهرایی ۲۸ فروردين ۹۵ , ۲۱:۳۸
رسیدن بخیر مستر!
تبرییییییییییک بابت برد شیرینمون.

ممنون

همچنینننن

باران ۲۸ فروردين ۹۵ , ۲۲:۰۶
دفعه های بعدی بازم مطمننا شما میبرین این خط این نشون :)
تازه شانس بیارن شش تا نخورند خیلیه :)

+
شما تو ماموریت اومدین تهران و تو اون اقامتگاه زیباتون سکنی گزیدین :)
واقعا داداش من هر وقتی میره تهران فقط میره اون جایی که شرکت براشون میذاره حتی حاضر نیست یک شب تو خونه فامیل 
بخوابه میگه اونجا رو ول کنم بیام اینجا :)
حالا با این اوصاف بازم میگین خستگی از تن تون بیرون نرفته ؟:))


خب بلاخره سفرم خستگی داره!! باید برین تا بفهمین :دی

باران ۲۸ فروردين ۹۵ , ۲۲:۲۸
من الان تهرانم  و سفرم ولی حس شیرازیم گل نکرده جناب مهندس نیما:دییی 

وقتی برگشتین میفهمین

هنوز گرمین :)))

زینـب خــآنم ۲۸ فروردين ۹۵ , ۲۳:۱۹
هرچند من اصن از فوتبال چیزی سرم درنــمیاد ( فقط شنیدم استقلال چهار تا گل خورده ! )
شعـــرش ولی باحال بود  : )))))
از دست این مردم ، شعــر ُ ب خدمت چه چیزایی ک نــمیگیرن !

شعر واسه استفاده است دیگه:دی

باران ۲۸ فروردين ۹۵ , ۲۳:۳۶
وقتی برگردم بمحض برگشتن ماموریت های کاریم شروع میشه بمدت دو ماه و نیم تموم اونم فول تایم و از همین الان خودمو 
آماده کردم برای خستگی بعد از کار نه مسافرت :)

+
انگاری کوه کندین اصلا بهتون نمیاد اصفهانی باشین :))
 دیگه کوه بیستون رو نکندین :))))
مسافرت رفتین اونم با اون همه امکانات تفریحی که تو محل اقامت داشتین :))


خسته نباشی واقعا! :دی


خب تفریحم خستگی داره دیگه:دی

اَسی بولیده ۲۸ فروردين ۹۵ , ۲۳:۴۰
شعر عالیییییییی :)))))))

:دی

نفس نقره ای ۲۸ فروردين ۹۵ , ۲۳:۴۰
کمتر فالو کن خب عزیز من :دی
همیشه راه آسان تری هم هست (حاصل ازدواج کرمونی و شیرازی:))) )

خب نمیشه :دی

مگهان ۲۹ فروردين ۹۵ , ۱۶:۰۱
راس راسی اییییین همه پست می خونی شما برادر؟! 


+ پی نوشت پست آخرم مال شماست:| مال شما که نه مال همسر جانتون:دی

یکی از مصائبم وبلاگ شماست. از بس تند تند پست میذاری:)))))



چون کامنت هات بسته است: تماس بگیره؟ من میفرستمش حتماااااا یه دوره کارآموزی پیش شما داشته باشه.ضروریه:دی

باران ۲۹ فروردين ۹۵ , ۱۷:۲۷
از بس به این داستان فکر کردم امروز خواب دیدم که رفتم شهرم تا رسیدم خسته بودم بعد شما و پسر یکی از فامیلم (که فعلا اسمش سیکرت خواهد بود  )هی دارین بهم میگین دیدین گفتیم بعد از سفر خستگی داره :))
منم میگفتم همش تقصیر خودم بود که همش جناب آقا نیما رو اذیت کردممم من نمیخوام خستگییی بعد از سفرررر:||||
بعد پسر فامیلم با حالت عصبانی بهم نگاه کرد و گفت : نیما کیه ؟://
منم گفتم همین که کنار توهه !!
بعد پسر فامیل نگاه کرد دید هیچکی کنارش نیست :))
اینبار دیگه سرم داد کشید و  با حالت لبخند گفت : دیدی گفتم خسته میشی بعد هذیون میگی ؟:دی 
منم گفتم : ای وای پس چرا من ایشون رو میبینم o_O شما نمیبینید ؟:||
بعد گفت مهم الانه که تو خسته شدی :))
بهره حال فکر کنم بهتر باشه ازتون بابت شوخی دیشبم ازتون عذرخواهی بکنم تا این خواب سرم نیومده :))))))))
شما نخندین خدایی !
به اندازه کافی تو خوابم شما و  پسر فامیل کلی بهم خندیدین :)


ببین هی اذیت کردی تا بلاخره تاوانشو دادی:))))

باران ۲۹ فروردين ۹۵ , ۱۸:۱۰
خدایی اینقدر تو عمق خوابم خسته بودم که حد و حدود نداشت و شما دو تا که هردوتون هم متاسفانه کوتاه هم نمی اومدین 
هی بهم میخندیدین :))
دیگه نمیخوام تاوان بدم :)))
من دفعه دیگه هر کی رو تو دنیای وبلاگنویسی اذیت کنم مطمن باشید شما رو اذیت نمیکنم :)
چون اصلا جنبه شوخی و اذیت کردن ندارین :))))))))
پاشدین اومدین خواب من اونم تا شهرمون که چی بشه ؟:)))))))
خدایی تو خواب عمق خستگی رو داشتم :)))

خوب شد زود به این نکته رسیدین پس:دی

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم