ساحل افکار

بایگانی

چشمتو درویش کن!

سه شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۵، ۰۸:۱۶ ب.ظ

الان که شما دارید اینجا رو میخونید من اینجا نیستم و واسه درآوردن یه لقمه نون واسه زن و بچه نداشته ام رفتم ماموریت. اونوخ شما نشستید دارید باد کولر میخورید وب گردی میکنید؟ واقعا که.نچ نچ نچ نچ.یکی نیست بهتون بگه برید از خدا بترسید! 


دیروز یه اتفاق عجیبی برام افتاد. صبح که رفتم سر کار طبق معمول عینک دودیم رو چشمم بود و یه جایی دم یک در ایستادم که یک آقایی هم ایستاده بود. آقاهه برگشت در حد  یک ثانیه نگاهم کرد! همون لحظه که نگاهش قفل شد رو چهرم یه دفعه شیشه عینکم دراومد افتاد!! تصور کنید من ثابتم و هیچ حرکتی نکردم یه دفعه شیشه عینک خود به خود از جاش دربیاد و بیفته! خلاصه مرده خودش فهمید! سریع رفت داخل و من دونقطه و یه چند تایی خط صاف بودم! نفهمیدم چی شد!ولی خب الان زنده ام:دی یعنی باید باشم. در واقع اگه نبودم خر همون آقاهه رو بچسبید

موافقین ۱۰ مخالفین ۱ ۹۵/۰۴/۲۹
مستر نیمــا
چشاش چه شور بوده!

زیادد

:)

حذف شده؟

مــیـمـ‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ۲۹ تیر ۹۵ , ۲۰:۲۶
چشم شور نبوده دیگه
:/
نمکزارای قم بوده

در همین حد حتی:))

♫ شباهنگ ۲۹ تیر ۹۵ , ۲۰:۲۶
شور بوده چِشِش.

نمی‌دونم چرا نمی‌تونم هیچ جوره با عینک تصورتون کنم :(

حالا هی باید رفرش کنیم ببینیم کی نظرا تایید میشه
از ماموریت روندگان خواهشمندیم مدت زمان ماموریتشونم بگن که بدونیم کی برمی‌گردن که کلید f5 مون به فنا نره. 
با سپاس.

عینک دودی بوده

بعلاوه من از بچگی عینکی بودم
جدیدا دیگه نیستم

ااااااااااای    وااااااااااای  یا شیخ از خودت مراقبت بنما و صدقه ای ده که آن به 
یه چند نفر هستن هر وقت میبینمشون بعدش بنده به حال مرگ می افتم  

آره دادم

نفس نقره ای ۲۹ تیر ۹۵ , ۲۰:۳۴
من برات آرزو میکنم سایه ت رو اون مرده از سر زن و بچه نداشته ت کم نکنه :))))

الهی:))

. زیزیگلو ۲۹ تیر ۹۵ , ۲۰:۴۸
عین لیزر عمل کرده چشماش :))
باز خوبه روی نقطه ی دیگه ای متمرکز نشده :|

آره شانس آوردم:))

. زیزیگلو ۲۹ تیر ۹۵ , ۲۰:۴۹
مستر من دیروز رفته بودم بیرون؛ یه چیزی دیدم یاد شما افتادم...! هرکاری کردم عکسش آپلود نشد
آپلودش کردم نشونتون میدم

عه چیه؟

محمد حسین ۲۹ تیر ۹۵ , ۲۱:۲۱
باد ِ ترکش انرژیش به خورده :دی 

ترکشش کاری بود

جنبه جدی که چشم زدن و اینا که هست دیگه:/
جنبه شوخی هم که خوشتیپی دردسر داره:))

عی بابا:)))

گمـــــــشده :) ۲۹ تیر ۹۵ , ۲۲:۱۹
ماموریت به سلامت.
طرف خیلی خفن بوده ها.خخخخ

اساسییی

بانوی عاشق ۲۹ تیر ۹۵ , ۲۳:۲۸
الان ک کولر خاموشه
ولی خوابیدن تو فضای باز و زیر آسمون پرستاره کنار گلهای رز هفت رنگ و درخت انجیر و زرد آلو ی چیز دیگه س،مخصوصا حالا ک ی نسیم خنکی هم وزیدن گرفته و تلافی کرمای ظهر میکنه

این وصف حیاط خونه مامانم ایناس

من فقط  امشب و فرداشب میتونم ازش استفاده کنم:-\

خب حالا انگار میخواد بره قفقاز!

خب پس فردا برمیگردی دیگه:دی بازم هر روز همینجایی خیالت راحت

✿✿ یاشل ✿✿ ۲۹ تیر ۹۵ , ۲۳:۵۳
آدم اینقدر چشم شور؟
ندیدم تا حالا

ندیدنش بهتره

نیمه سیب سقراطی ۳۰ تیر ۹۵ , ۰۰:۲۶
وااااای چه صحنه ای :))
نمیدونم اینکه میگن یکی چشماش شوره خرافاته یا یه پیشینه ای داره

من خودم دیگه تا این حدشو ندیده بودم

دقیقا واسه منم یه چنین اتفاقی افتاد!
توی خیابون جلوی آبمیوه فروشی با دوستم ایستاده بودیم و منتظر بودیم آب طالبیمون آماده بشه، ظهر بود و آفتاب وسط آسمون بود و هیییییچ بادی هم نمی وزید، یه آقایی داشت از دور میومد سمت ما و زل زده بود به من! همینطور که به من خیره شده بود، نزدیک شد و نزدیک شد و تا رسید به ما یهو چادرم از سرم افتاد :||||||
بازم تاکید میکنم هییییچ بادی نمیومد!!!

خب چادر امکان داره سر بخوره! ولی آخه این مورد خعلی عجیب بود

(((((((:
منم یه بار همین اتفاق واسم افتاد وااااای خودم پوکیده بودم از خنده دیگه فکر کن دوستان چیکار کردن 
:))))))))

جالب بود طرف سریع در رفت!

خودشم فهمید

برو بابا من وضعیتم بدتر از تو است باز تو برای زن و بچه نداشته ات  داری کار می کنی من دقیقا چه غلطی می کنم
تصور کن امروز تا ١١ شب سر کار مونده بودم و با دوتا دیگه از همکار هایم
این قدر در حال گزارش نوشتن مصاحبه پیاده کردن بودم رگ یکی از چشم هایم فشار بهش اومده بود الان به معنی واقع کلمه یه چشمم کاسه خونه
بعد باد کولر و خوب اومدی
ما خونه عوض کردیم هنوز گازمون وصل نشده
لذا چیلر هم نداریم
و در حال بال بال زدنیم
شب ها من خوابم نمی بره دیگه از گرما می روم به کما همه فکر می کنند خوابم والا
:))))) اقا منم یه پسر خاله دارم در حد همین اقاهه است 

پس واسه کی کار میکنی آخه؟:دی


خدا رحم کنه بهتون!

این همون ماموریته ماه رمضونه ک گفتین برای عید نیفته واین حرفا؟

الان منم باخوندم پستتون کلا دونقطه یعالمه خط صافم...
خیلییییی از این اتفاقا برام افتاده من نمیدونم بعضی چشما چجورین :| :/
مثلا فک کنین چندین بار شده من خوب خوب سالم سالم رفتم مهمونی ب اخر مهمونی دیگه نرسیدم یا یکسره رفتم درمانگاه زیر سرم یا اومدم خونه رو ب موت رفتم بعد رفتم دکتر و درمانگاه و این چیزا...
یبار ک دو روز پشت سر هم ی جا رفتم دیگه ب حدی رسیدم ک یکهفته توی تب سوختم... حدود 7-8کیلو وزن کم کردم :/ خداییش داشتم از دست میرفتم
اگر شد این اخریه رو اصلا پستش میکنم تو وب
ی صدقه ای چیزی بذارین بعضی چشما واقعا مشکل داره...
عذر کامنت طولانی شد

آره هی افتاد عقب و عقب دیگه شد الان


والا نمیدونم اینا چه جوری نگاه میکنن که یه دفعه کن فیکون میکنن!

فانتالیزا هویجوریان ۳۰ تیر ۹۵ , ۰۳:۳۶
انقد خوژتیپ نکن خ بچه، چش میخوری :دی

همه هی بهم میگنا .کو گوش شنوا

سلام
 دعای چشم زخم همراتون داشته باشید 
راستش منم چشام کمی شوره 
واقعا دست خود ادم نیست وقتی چیزی به چشمش بیاد 
ولی انصافا من چون خودمو میشناسم سریع میگم ماشاءالله و صلوات میفرستم برا سلامتی طرف. به خاطر همین خداروشکر اتفاقی برای کسی پیش نیومده 
البته خودمم تا حالا زیاد تجربه کردم و چه بلاها که سرم نیومد

خداییش خیلی بده. من دیدم یکی نگاه ماشین یکی کرده 2 متر جلوتر تصادف کرده!

0_-       این شکلی بودین :)

دقیقا:))

یا خداا
شایدم اتفاقی بوده حالا
:))
مستر نمیخوام دلتونو بسوزونم ولی ما نه تنها زیر کولر و پنکه نیستیم بلکه داره نم نم بارون میاد

عی نامردا:((((((

. زیزیگلو ۳۰ تیر ۹۵ , ۱۹:۱۲
اینو دیدم!

http://s2.picofile.com/file/8260527468/CYMERA_20160718_233946.jpg

برم بگم حق استفاده از لوگوی منو بدین:)))

ثریا شیری ۳۱ تیر ۹۵ , ۱۳:۲۴
یا خدا :|

جا داره لینک این پستتون رو کپی کنم بفرستم برا اون تعداد از دوستانی که میگن چشم زخم و اینا خرافاته و کلی منو مسخره میکنن که با هر بار برخورد با چنین آدم ِ چشم شوری رو به موت میشم!!!


ولی خدایی چطور آقاهه تونست جلو خندشو بگیره یهو یه شیشه از عینکتون افتاده قیافتون دیدنی بوده :)))))))

فعلا رمزیه!


من خودم ماتم برده بود!

یه جای معتبر خوندم که قدیما داشتن یه چاه میکندن، میرسن به یه سنگ بزرگی که سر راهشون بوده
بعد نمیتونستن اینو تکون بدن
یکی اون وسط میگه تو این منطقه یه نفر هست، چشای شوری داره، اونو میاریم کارو را بندازه!!
میرن طرفو میارن، اونم همچین خوشگل دستاشو میکشه به هم، یه نگاه میکنه به سنگه میگه به به
عجب سنگ زیبایی! بعد نویسنده از قول راوی نوشته بود که سنگ به اون عظمت، پوووودر شد!
...
یه ظرف بلور مانندِ گلدون طور(!) ما داشتیم، مهمون اومد رفت، ظرفو برداشتیم مثل آدمیزاد، یهو کف ظرف ترک خورد شکست به قطعات نانو تبدیل شد!
...
مخلص کلام اینکه، انرژی این ادما خیلی قویه، باید تو برخورد باهاشون مراقب بود

من شنیده بودم ولی تا حالا اینجوریشو ندیده بودم!

دیگه از اون آقا کلا فراریم

مداد رنگی ۳۱ تیر ۹۵ , ۱۸:۲۴
ینى شما تو اداره هم عینک رو چشمتِ برااااادر؟؟!!!!!!!!!!o-O

تو راه اداره بود!

زینـب خــآنم ۰۲ مرداد ۹۵ , ۰۹:۳۵
وای خدا  : )))
این بنده خدا دیگ چشمش علاوه بر تاثیر سرعت عمل بسیار بالایی هم داشته  : دی

ناجورررر

جالا ببین ما خانمها چی میکشیم

یعنی خانما رو بیشتر چشم میزنن؟

بقول عموم طرف سَقِه سیاه بوده :|

آره

چه عجیب! 

بله

:)))
 یاد یک فیلمی افتادم:))

چه فیلمی؟

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">